امروز دایی مادرم بعد از هشتادو چند سال فوت کرد . بابا می گفت برادرای ناتنیش تا عید پرونده ی مال و اموال این پیرمرد بی وارثو می بندن یاد وقتی افتادم که مادرجون از اذیت و آزاری که دایی نسبت به خودش و دو تا برادرش انجام میداد میگفت. حالا همون دوتا برادر شدن بلای جون مال و اموالش کارما یعنی همین. نمیدونم انقدر زنده می مونم که کارمایی که خدا رو این دوتا برادر(دایی های مادرم) اعمال می کنه رو ببینم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت